روانشناسان معروف جهان

وسعت و تنوع روانشناسی را می توان با نگاهی به برخی از روانشناسان معروف جهان مشاهده کرد. در حالی که هر نظریه پرداز ممکن است بخشی از یک مکتب فکری مهم بوده باشد، هر کدام دیدگاه منحصر به فردی را به حوزه روانشناسی وارد کرده اند.

روانشناسان معروف جهان

فهرست که در ادامه آورده شده شامل روانشناسان برجسته و مهم ترین مشارکت آنها در این زمینه است. این فهرست که با استفاده از مطالعات دقیق ایجاد شده به عنوان یک راهنمای توسعه یافته در نظر گرفته می شود، به هیچ وجه شامل برتری یکی بر دیگری نیست. در عوض، هدف این فهرست ارائه نگاهی اجمالی به برخی از دیدگاه‌های نظری اصلی است که نه تنها بر روان‌شناسی، بلکه بر فرهنگ های بزرگ ‌تر نیز تأثیر گذاشته‌ اند.

چرا فهرستی مانند این مهم است؟

مطمئناً، ما امیدواریم و معتقدیم که کار افراد ذکر شده در اینجا فقط به خاطر دست آوردهای آنها جذاب است. به هر حال، ما انسان‌ها نمی‌توانیم درباره خودمان یا در مورد آنچه که حاصل تلاش های ماست کنجکاو نباشیم. با بررسی این افراد به احتمال بیشتری می توان به اهمیت علم روانشناسی نیز پی برد.

ایده‌های روان‌شناسان در جامعه نفوذ زیادی دارد و برای سیاست‌گذاری عمومی، به‌ویژه در زمینه‌های گسترده از مهم‌ترین عامل ها می باشد.

بنابر این دلایل، روانشناسی به عنوان یک رشته دانشگاهی بسیار مورد استقبال شناخته شده است. این رشته شامل طیفی است که در یک انتها با رشته های مانند قوم شناسی، جامعه شناسی، و مددکاری اجتماعی قرار دارد و در سر دیگر با رشته هایی روانشناسی آسیب شناختی، رواندرمانی و روانشناسی شخصیت روبرو هستیم. علاوه بر این، در هر نقطه از این طیف، بسیاری از روانشناسان معروف جهان حضور دارند که با مطالعه آنها می توان به درک بهتری از علم روانشناسی دست یافت.

بی.اف.اسکینر

رفتارگرایی سرسخت بود. او به نیرویی مسلط در روانشناسی تبدیل شد. تکنیک های درمانی از جمله اصلاح رفتار را بر اساس نظریه های خود شکل داد که امروزه نیز به طور گسترده مورد استفاده قرار می گیرند. اسکینر به خاطر مفاهیم شرطی سازی عامل و برنامه های تقویتی شناخته شده است.

ژان پیاژه

نظریه “رشد شناختی” ژان پیاژه تأثیر عمیقی بر روانشناسی، به ویژه درک رشد فکری کودکان داشت. تحقیقات او به رشد روانشناسی رشد، روانشناسی شناختی، روانشناسی ژنتیکی و اصلاحات آموزشی کمک کرد.

آلبرت انیشتین زمانی مشاهدات پیاژه در مورد رشد فکری و فرآیندهای فکری کودکان را به عنوان یک کشف توصیف کرد: «به همین سادگی، فقط یک نابغه می‌توانست به آن فکر کند».

زیگموند فروید

وقتی مردم به روانشناسی فکر می کنند، بسیاری به زیگموند فروید فکر می کنند. نظریه های او از این باور حمایت می کردند که همه بیماری های روانی دلایل فیزیولوژیکی ندارند. او همچنین شواهدی ارائه کرد که نشان می‌دهد تفاوت‌های فرهنگی بر روان‌شناسی و رفتار تأثیر می‌گذارد. کار او به درک ما از رشد انسانی، شخصیت، روان تحلیلی و روانشناسی نابهنجاری کمک کرد.

زیگموند فروید

آلبرت بندورا

کار آلبرت بندورا بخشی از انقلاب شناختی در روانشناسی در نظر گرفته می شود که در اواخر دهه 1960 آغاز شد. نظریه یادگیری اجتماعی بندورا بر اهمیت یادگیری مشاهده ای، تقلید و مدل سازی تاکید می کند.

بندورا در کتاب خود با عنوان «نظریه یادگیری اجتماعی» در سال 1977 توضیح داد: «یادگیری بسیار پر زحمت خواهد بود، البته اگر افراد مجبور باشند تنها به تأثیرات اعمال خود متکی باشند تا آگاهی یابند که چه کاری انجام دهند خطرناک نیست».

لئون فستینگر

لئون فستینگر نظریه ناهماهنگی شناختی و مقایسه اجتماعی را برای توضیح شیوه هایی که شرایط اجتماعی بر رفتار انسان تأثیر می گذارد، توسعه داد. ناهماهنگی شناختی وضعیت ناراحت کننده ای است که هنگام داشتن دو باور متضاد احساس می کنید. ممکن است سیگار بکشید حتی اگر می دانید برای سلامتی شما مضر است.

نظریه مقایسه اجتماعی او می گوید که شما ایده های خود را با مقایسه آنها با آنچه دیگران باور دارند ارزیابی می کنید. همچنین احتمال بیشتری وجود دارد که به دنبال افرادی بگردید که در باورها و ارزش های شما شبیه باشند.

ویلیام جیمز

روانشناس و فیلسوف ویلیام جیمز اغلب به عنوان پدر روانشناسی آمریکایی شناخته می شود. آموزه ها و نوشته های او به تثبیت روانشناسی به عنوان یک علم کمک کرد. از جمله دستاوردهای بسیار او، انتشار متن 1200 صفحه ای «اصول روانشناسی» بود که به سرعت در این زمینه به یک اثر کلاسیک تبدیل شد.

علاوه بر این، جیمز به کارکردگرایی یا عمل گرایی کمک کرد و بر بسیاری از دانشجویان روانشناسی در طول دوره 35 ساله تدریس خود تأثیر گذاشت.

ایوان پاولوف

ایوان پاولوف فیزیولوژیستی روسی بود که تحقیقاتش روی رفلکس های شرطی و شرطی سازی کلاسیک بر ظهور رفتارگرایی در روانشناسی تأثیر گذاشت. روش‌های آزمایشی پاولوف به دور شدن روانشناسی از درون ‌نگری و ارزیابی‌های ذهنی کمک کرد و به اندازه‌ گیری عینی رفتار منجر شد.

کارل راجرز

کارل راجرز بر استعداد انسانی تأکید داشت و تأثیر زیادی بر روانشناسی و آموزش گذاشت. او با درمان مراجع محور خود به یکی از متفکران اصلی انسانگرایی تبدیل شد و تأثیری نامشخص در درمان داشت.

دخترش، ناتالی راجرز، او را به عنوان “الگویی برای شفقت و آرمان های دموکراتیک در زندگی خود، و در کارش به عنوان یک مربی، نویسنده و درمانگر” توصیف کرد.

اریک اریکسون

نظریه مراحل رشد روانی- اجتماعی اریک اریکسون به ایجاد علاقه و تحقیق در مورد رشد انسان در طول عمر کمک کرد. اریکسون با آنا فروید مطالعه کرده بود و نظریه روانکاوی را با کاوش در رشد در طول زندگی، از جمله رویدادهای کودکی، بزرگسالی و پیری گسترش داد.

لو ویگوتسکی

لو ویگوتسکی معاصر یکی از روانشناسان معروف جهان از جمله پیاژه، فروید، اسکینر و پاولوف بود، با این حال آثار او هرگز در طول زندگی‌اش به آن شهرت دست نیافتند. این موضوع عمدتاً به این دلیل است که بسیاری از نوشته‌های او تا همین اواخر برای جهان غرب غیرقابل دسترس باقی مانده بود.

از دهه 1960 و تا دهه 1990 بسیاری از نوشته‌های او از روسی ترجمه شد. آثار او در دهه‌های اخیر به‌ ویژه در زمینه‌های روان‌شناسی تربیتی و رشد کودک بسیار تأثیرگذار بوده است.

در حالی که مرگ زودهنگام او در سن 38 سالگی کارش را متوقف کرد، اما او به یکی از پربارترین روانشناسان قرن بیستم تبدیل شد.

آرون تی بک

بک در سال 1921 در پراویدنس، رود آیلند به دنیا آمد. کار بک بر تشخیص و درمان افسردگی، اضطراب و فوبیا متمرکز شده است. او بدون شک بیشتر به عنوان نظریه پرداز اصلی رویکرد شناختی در درمان افسردگی شناخته می شود، که در شکل مدرن درمان شناختی- رفتاری (CBT) به استاندارد طلایی برای درمان افسردگی تبدیل شده است.

برای ما امروزه سخت است درک کنیم که رویکرد شناختی بک در اواخر دهه 1950 و اوایل دهه 1960 یک شکست رادیکال در حوزه ای که تحت سلطه ایده فروید بود ایجاد کرد که علت اصلی اکثر روان رنجوری ها را سرکوب جنسی می دانست.

بک در کار با بیمارانش به این باور رسید که دیدگاه تحریف شده آنها از واقعیت، ناتوانی آنها در درک علل و اثرات عینی موجود در موقعیت های مشخصی که با آنها روبرو هستند ریشه رنج روانی آنهاست.

هوارد گاردنر

گاردنر در سال 1943 در اسکرانتون، پنسیلوانیا به دنیا آمد. در سال 1971 در روانشناسی رشد، زیر نظر روانشناس رشد معروف جروم برونر و فیلسوف نلسون گودمن کار می گرد.

گاردنر یک روانشناس رشد است که در درجه اول بر رشد کودک و روانشناسی آموزش تمرکز کرده است. او بدون شک بیشتر به دلیل نظریه هوش های چندگانه اش شناخته شده است. این ایده بسیار تاثیرگذار بود چراکه او اظهار کرد نوع هوش اندازه گیری شده توسط تست های استاندارد IQ تنها یکی از انواع هوش است که توسط انسان ها در تعامل با جهان اطراف به کار می رود.

در حالی که نظریه هوش های چندگانه گاردنر به طور گسترده در سطح حرفه ای و همچنین در سطح تجاری بسیار محبوب بوده است، اما بدون منتقد نبوده است. تعدادی از منتقدان اشاره کرده اند که پشتیبانی تجربی بسیار کمی برای این نظریه وجود دارد. همچنین باید گفت در حالی که بسیاری از دست اندرکاران به این تئوری گوش فرا می دهند، اما به کندی آن را در محیط های آموزشی روزمره عملی می کنند.

دریافت نوبت از دکتر علوی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این فیلد را پر کنید
این فیلد را پر کنید
لطفاً یک نشانی ایمیل معتبر بنویسید.