روانشناسی فرزند خواندگی
برخی خانواده ها برای قرن ها از طریق فرزند خواندگی تشکیل شده اند. در سالهای اخیر، روانشناسان شروع به بررسی این موضوع کردهاند که چگونه فرزندان خوانده و خانوادهها زندگی مشترک خود را تشکیل می دهند. روانشناسی فرزند خواندگی برای کمک به کودکانی که به فرزندی خوانده می شوند، نحوه سازگاری آنها در خانه جدید و درک مشکلاتی احتمالی، به مطالعه تأثیرات محیط و ژنتیکی و همچنین شرایط قبل و پس از تولد میپردازد.
زمینه های دیگر مورد علاقه محققان و من جمله بهترین روانشناسان تهران تجربه و طرز فکر والدین جدید پس از فرزندخواندگی و سازگاری خواهر و برادرها است. والدین ممکن است از اضافه شدن عضوی جدید به خانواده خود هیجان زده شوند. اما اغلب با چالش های عاطفی غیرمنتظره ای نیز مواجه می شوند.
فرزندخواندگی چقدر رایج است؟
آمارهای اخیر نشان می دهد که تنها در یک کشور غربی، تقریباً 3000 کودک از کشورهای دیگر در سال 2019 به فرزندی پذیرفته شده اند. داده های نشان می دهد که 66000 کودک در سال 2019 به فرزندی خوانده شده اند. فرزندخواندگی، حتی در اوج محبوبیت، در حدود سال 1970، نادر بود. … برآوردها نشان میدهد که خانوادههای دارای فرزندخوانده کم بودند. برای دریافت نوبت مشاوره خانواده از طریق اطلاعات تماس مندرج در همین سایت اقدام بفرمائید.
پذیرفته شدگان چه احساسی نسبت به فرزند خواندگی دارند؟
پذیرفته شدگان اغلب طیف وسیعی از احساسات مرتبط با پذیرش خود را تجربه می کنند. بسیاری گزارش میدهند که رابطه نزدیکی با خانوادهها دارند و همیشه احساس تتعلق دارند.
برخی می گویند که از والدین خوانده خود به خاطر زندگی ای که فراهم کرده اند احساس قدردانی می کنند. از سوی دیگر، بسیاری از کودکان و بزرگسالان که به فرزند خواندگی گرفته میشوند، چالشهایی را با شکل گیری هویت یا احساس رها شدن مربوط به فرزندخواندگی دارند. آنها ممکن است احساس کنند که واقعاً با خانوادهها جدید تناسب ندارند و ممکن است تعجب کنند که اگر به فرزندی خوانده نمیشدند، زندگیشان چگونه بود.
به طور مشابه، بسیاری از فرزندخوانده ها که در فرزند خواندگی بسته بزرگ شدهاند، مایلند خانوادههای خود را بیابند و ملاقات کنند. اما برخی دیگر متوجه می شوند که علاقه ای به این کار ندارند و از روابط خانوادگی خود راضی هستند. برخی از پذیرفته شدگان دیدگاههای بسیار منفی نسبت به فرزندخواندگی دارند که اغلب در نتیجه ضربه یا سایر تجربیات منفی است. تعداد کمی از پذیرفته شدگان بزرگسال به طور کامل از فرزند خواندگی دفاع می کنند.
تاثیرات روانشناسی فرزندخواندگی چیست؟
فرزندخواندگی پیچیده است و خود فرزند خوانده ها از نظر واکنش روانی بسیار متفاوت هستند. اکثر آنها باید احساسات از دست دادن و یا سوالات مربوط به شکل گیری هویت را بررسی کنند، در حالی که با زیرمجموعه ای از تجارب آسیب زا کنار بیایند. در نتیجه برخی از فرزندخواندگان با اختلالات روانشناختی، مشکلات رفتاری کودکان یا احساس «تعلق نداشتن» دست و پنجه نرم کنند که میتواند بر وضعیت روانی آنها تأثیر منفی بگذارد.
روایت های عامیانه در مورد فرزندخواندگی، مانند اینکه فرزند خوانده باید به خاطر “نجات” خود احساس قدردانی کند یا اینکه والدین فرزند خوانده نمی توانند او را به همان اندازه که فرزندان “واقعی” خود را دوست دارند دوست داشته باشند، می تواند به اثرات منفی عاطفی و روانی کمک کند.
با این حال و با وجود این موانع، بسیاری از پذیرفته شدگان شاد و سازگار بزرگ میشوند. فرزند خواندههایی که روابط صمیمانه و گرمی با والدین خواندهشان دارند ممکن است در هویت خود احساس امنیت کنند و توانایی بیشتری برای مقابله با چالشهای فرزند خواندگی داشته باشند.
“سندرم فرزند خوانده” چیست؟
“سندرم فرزند خوانده” یک اصطلاح بحث برانگیز و جنجالی است که برای توصیف چالش های عاطفی و رفتاری که ممکن است کودکان فرزندخوانده تجربه کنند استفاده می شود. این سندرم شامل مسائل مربوط به پیوند و دلبستگی و همچنین رفتارهای مشکل ساز مانند سرکشی یا خشم می شود. این سندرم در آخرین نسخه راهنمای تشخیصی اختلالات روانشناسی گنجانده نشده است و در حال حاضر به عنوان یک تشخیص معتبر در نظر گرفته نمی شود.
آیا فرزندخواندگی ننگ است؟
روانشناسی فرزند خواندگی موضوع پیچیده ای است و در معرض سوء تفاهم ها، افسانه ها و انگ قرار دارد. روایت هایی مبنی بر اینکه والدین جدید، فرزندان خوانده را «نجات» می دهند، می تواند برای فرزندخواندگان و خانواده های بیولوژیک مضر باشد. از سوی دیگر، باورهای رایج مبنی بر اینکه خانوادههای جدید فرزندخوانده «واقعی» نیستند یا اینکه فرزندخوانده به اندازه بچههای متولد شده محبوب نیستند، میتواند به والدین و فرزندان آسیب برساند. هم والدین و هم فرزندخواندگان ممکن است مرتباً با ادعاهای نادرست در مورد فرزندخواندگی روبرو شوند. این به آنها بستگی دارد که بخواهند آنها را نادیده بگیرند یا به گوینده آموزش دهند.
فرزند خواندگی برای کودکان خوب است یا بد؟
فرزند خواندگی برای همه یکسان نیست، و افرادی که سعی میکنند این عمل را خوب یا بد توصیف کنند، احتمالاً برخی نکات مهم و طیف وسیعی از تجربیات ممکن را از دست می دهند. برخی از پذیرفته شدگان احساس میکنند که توسط خانوادههای خود مورد حمایت و پرورش قرار میگیرند. دیگران احساس نابجا بودن می کنند یا با احساس رها شدن، غم و اندوه یا گناه دست و پنجه نرم می کنند. متأسفانه مواردی وجود دارد که فرزندخواندگان پس از فرزندخواندگی مانند کودکان بیولوژیک در معرض آزار و اذیت یا آسیب قرار گرفتند.
فرزندخواندگی مدتهاست که به صورت سیاه و سفید مورد بحث قرار گرفته است. کودکانی که بهعنوان «نجاتیافته» یا «آسیب دیده» استنباط میشدند، با فضای کم مثبتی برای رشد مواجه می شدند.
اخیراً، بحثهای ظریف تری که مطالعات پذیرفته شدگان را در بر میگیرد، نشان میدهد که نه در کل خوب است و نه در کل بد. بلکه نتیجه به عوامل مختلفی از جمله رفتار والدین، ساختار ژنتیکی و تاریخچه شخصی کودک، ویژگیهای شخصیتی هر دو طرف و محیطی که کودک در آن رشد میکند بستگی دارد.
والدین بیولوژیک در مورد قرار دادن فرزندان خود برای فرزند خواندگی چه احساسی دارند؟
قرار دادن کودک برای فرزندخواندگی می تواند یک فرآیند عاطفی پیچیده باشد. برخی از والدین گزارش می دهند که در تصمیم خود مطمئن هستند و از بزرگ شدن فرزندشان با خانواده فرزن دخوانده خود خوشحال هستند. برخی دیگر با احساس گناه، اندوه یا پشیمانی دست و پنجه نرم می کنند.
همه این پاسخ های عاطفی معتبر هستند و والدین بیولوژیک در صورت لزوم نباید برای حمایت تردید کنند. قبل از تصمیم گیری برای قرار دادن فرزند در فرایند فرزند خواندگی، والدین شده باید تلاش کنند تا آنجا که می توانند درباره روانشناسی فرزند خواندگی بیاموزند، انتظارات خود را برای تماس در نظر بگیرند و دیدگاه های والدین جدید را بشنوند تا درک کنند که فرزندخواندگی برای آنها چه معنی دارد.
مشکلات روانشناختی که فرزند خوانده با آن روبرو هست
برای کسانی که به فرزندخواندگی پذیرفته شده اند، احساس طرد شدن و رها شدن توسط والدینشان بسیار رایج است. این موارد با احساس غم و اندوه همراه است. زمان یا سن مشخصی برای تظاهر این احساسات وجود ندارد، اما دیر یا زود ظاهر می شوند.
عزت نفس آسیب دیده
احساس از دست دادن و طرد شدن اغلب با عزت نفس آسیب دیده همراه است. این تمایل قابل درک وجود دارد که فکر کند”من باید مشکلی داشته ام که والدینم من را رها کرده اند.” باید درک کرد که این احساسات و افکار به میزان محبت و حمایت دریافتی از والدین و خانواده جدید ربطی ندارد.
احساس گناه
احساس گناه همراه با فقدان و اندوه است. زیرا فرزند خوانده معتقد است که نسبت به افرادی که او را به فرزندخواندگی پذیرفته اند، عشق ورزیدن و بزرگ کرده اند بی وفایی می کند. آنها نمی خواهند به مادر یا پدر خوانده خود صدمه بزنند یا به آنها خیانت کنند. احساس گناه و ترس از بی وفایی، تا حدودی در آنها رایج است.
هویت یابی
به گفته اریک اریکسون روانشناس، نوجوانی مستلزم جستجوی هویت شخصی است. این جستجو برای اکثر نوجوانان دشوار است. اما می تواند مشکلات خاصی را برای فرزندخوانده ایجاد می کند.
با فرض اینکه آنها هرگز والدین و خانواده طبیعی خود را ملاقات نکرده اند و هیچ ایده ای از پیشینه ژنتیکی خود ندارند، در جستجوی خود برای پاسخ به سؤال قدیمی “من کیستم” با شکاف بزرگی روبرو می شوند. البته، هرچه دانش بیشتری در اختیار نوجوان باشد، شکاف کمتری برای شکل گیری حس واقعی از خود، وجود خواهد داشت.
تاریخچه دوران کودکی اولیه
از دست دادن اطلاعات ژنتیکی به دلایل واضح مهم است. دانستن تاریخچه طبی برای همه مهم است زیرا می تواند سرنخ هایی برای بیماری های ژنتیکی ارائه دهد. به عنوان مثال، یگ فرزند خوانده در بزرگسالی غافل از اینکه مبتلا به اختلال نقص توجه و بیش فعالی بوده است، وارد روان درمانی می شود. خانواده او نیز از این موضوع بی خبر بودند. اگر اطلاعات بیشتری در مورد والدین متولد شده وجود داشت، ممکن بود مشکلات دوران کودکی او در خانه و مدرسه پیش بینی شود.
البته پس از وارد شدن به روان درمانی بود که مورد ارزیابی قرار گرفت و تشخیص ADHD و درمان مناسب برای این امر انجام شد. این اطلاعات هم برای او و هم برای والدین جدیدش آرامشبخش بود، زیرا همه میدانستند که او هرگز «بد» یا «خنگ» نبوده، بلکه به این اختلال مبتلا بوده است. روانشناسی فرزند خواندگی سعی بر این دارد که همه عوامل تاثیر گذار را در این فرایند مهم مورد مطالعه قرار دهد. اگر بعد از مطالعه این مقاله نیاز به روانشناس داشتید می توانید از طریق فرم رزرو نوبت در صفحه اصلی سایت استفاده کنید.