کارل یونگ: نظریه ها، کهن الگوها و ناخودآگاه جمعی

کارل یونگ یکی از شاگردان اولیه فروید به دلیل علاقه اش به ناخودآگاه بود. او همچنین در انجمن روانکاوی وین (که قبلاً به عنوان انجمن روانشناسی چهارشنبه شناخته می شد) مشارکت فعالی داشت.

درست زمانی که انجمن بین المللی روانکاوی در سال 1910 تشکیل شد، یونگ به توصیه فروید رئیس آن انجمن شد. با این حال، دو سال بعد، کارل یونگ در یک سخنرانی در آمریکا، علناً از نظریه عقده ادیپ فروید و تأکید او بر تمایلات جنسی کودکان انتقاد کرد. در سال بعد این منجر به شکافی اجتناب ناپذیر بین آنها شد و یونگ به ایجاد تغییراتی در نظریه روانکاوی مشغول شد.

کارل یونگ

بیشتر مفروضات روانشناس کارل یونگ در مورد روانشناسی تحلیلی او منعکس کننده تفاوت های نظری او با فروید است. برای مثال، یونگ با فروید موافق بود که تجربیات گذشته و دوران کودکی فرد تعیین کننده رفتار آینده است، اما او همچنین معتقد بود که ما نیز توسط آینده (آرزوها) خود می توانیم شکل بگیریم.

یونگ در کودکی رویاهای خیره کننده و تخیلات قدرتمندی داشت که با شدتی غیرعادی شکل گرفته بودند. پس از جدایی از فروید، او عمداً اجازه داد که این جنبه از خود دوباره فعال شود و به جنبه های کمتر منطقی طبیعت خود اجازه ابراز داد.

در عین حال، با یادداشت های دقیق درباره تجربیات عجیب خود، آنها را به طور علمی مورد مطالعه قرار می داد. او بعداً نظریه خود را بسط داد که این تجربیات از ناحیه ‌ای از ذهن به نام ناخودآگاه جمعی به دست می‌آیند. این دیدگاه بسیار مورد مناقشه، با مفاهیمی از کهن الگوها ترکیب شد و یونگ آن را به عنوان بنیادی برای مطالعه روانشناسی معرفی کرد. به تعبیر یونگ، کهن الگوها الگوهای غریزی هستند، شخصیتی جهانی دارند و در رفتار و تصاویر بیان می شوند.

مدل یونگ از روان انسان

یونگ معتقد است که سه جزء از روان انسان وجود دارد:

ایگو

ناخودآگاه شخصی

ناخودآگاه جمعی

ایگو نشان دهنده ذهن خودآگاهی است که شامل آگاهی از موجودیت و احساس هویت شخصی است. اینجا جایی است که شخصیت شما وجود دارد و افکار، شهود، احساسات و حواس شما سازماندهی می شوند. این دری است بین دنیای درونی و بیرونی روان.

ناخودآگاه شخصی متشکل از خاطراتی است که نیمه هوشیار، فراموش شده و یا سرکوب شده اند. برخی از ناخودآگاه شخصی را می توان به ذهن خودآگاه فراخوانی کرد. یونگ معتقد بود برای اینکه فردیت رخ دهد، ناخودآگاه شخصی و ایگوی خودآگاه باید کاملاً یکپارچه شوند.

ناخودآگاه جمعی که به عنوان ناخودآگاه فراشخصی نیز شناخته می‌شود، یکی از مفروضات اضافه شده منحصر به فرد و بحث برانگیز یونگ به نظریه شخصیت است. این ایده پیشنهاد می‌کند که نسخه ‌ای جهانی از ناخودآگاه شخصی وجود دارد که با همه اعضای دیگر نوع بشر مشترک است. این خاطرات مشترک اجدادی که از تکامل به وجود آمده اند، توسط یونگ کهن الگوها نامیده می شوند و با مضامین جهانی که در فرهنگ های مختلف ظاهر می شوند نشان داده می شوند.

تماس جهت رزرو نوبت با

چهار کهن الگوی کارل یونگ

کارل یونگ چهار کهن الگوی اصلی را شناسایی کرد: پرسونا، سایه، آنیما یا آنیموس و خود. اینها نتیجه خاطرات جمعی و مشترک اجدادی است که ممکن است در هنر، ادبیات و مذهب باقی بمانند اما به راحتی قابل مشاهده نباشند. این مضامین تکرار می شوند و به ما کمک می کنند نظزیه کهن الگوهای یونگ را بهتر درک کنیم.

در اینجا تحلیلی از چهار کهن الگوی یونگ با نمونه های امروزی آورده شده است:

پرسونا

یونگ از ماسک های مختلفی که ما در بافت اجتماعی می پوشیم برای تعریف شخصیت استفاده می کند. اینکه ما با خانواده خود چه کسی هستیم با کسی که در محل کار هستیم متفاوت است. شخصیت ما بر اساس فرهنگ، تربیت و محیط ما اشکال متفاوتی دارد. پرسونا به این معنی است که چگونه خود را به جهان نشان می دهیم.

پرسونا نشان دهنده تمام نقاب های اجتماعی مختلف است که ما در بین گروه ها و موقعیت های مختلف استفاده می کنیم. پرسونا برای محافظت از خود در برابر تصاویر منفی فعال یا ساخته می شود. به گفته یونگ، پرسونا ممکن است در رویاها ظاهر شود و اشکال مختلفی نیز به خود بگیرد.

در طول دوره رشد، کودکان می آموزند که باید به شیوه های خاصی رفتار کنند تا با انتظارات و هنجارهای جامعه مطابقت پیدا کنند. ممکن است پرسونا به عنوان یک نقاب اجتماعی ایجاد شود که حاوی تمام تمایلات، انگیزه ها و احساسات اولیه ای باشد که از نظر اجتماعی قابل قبول نیستند.

سایه

یونگ معتقد بود که انسان یک روی روشن و یک سمت تاریک دارد. سمت تاریک چیزی است که ما از آن برای سرکوب انتخاب می کنیم – این سایه ماست.

جنبه هایی از شخصیت وجود دارد که ما تمایلی به آنها نداریم یا حتی از وجود آنها آگاه نیستیم. آنها در ناخودآگاه ما زندگی می کنند. تئوری این بر اساس “ذهن ناخودآگاه” زیگموند فروید بر اساس خاطرات و افکار سرکوب شده که در قالب پاسخ های خودکار تحقق می یابد ساخته شده است. تعصبات و سوگیری ها از سایه ما سرچشمه می گیرند. آنها ناخودآگاه و بدون هشدار به وجود می آیند.

این کهن الگو است که حاوی همه چیزهایی است که نه تنها برای جامعه، بلکه برای اخلاق و ارزش های شخصی فرد نیز قابل قبول نیستند. ممکن است شامل مواردی مانند حسادت، طمع، تعصب، نفرت و پرخاشگری باشد.

یونگ پیشنهاد کرد که سایه می تواند در  رویاها ظاهر شود و ممکن است اشکال مختلفی داشته باشد. ممکن است به عنوان یک تصویر تاریک یا عجیب و غریب ظاهر شود.

آنیما یا آنیموس

فرهنگ، تربیت و تجربیات ما درک ما از جهان را شکل می دهد. یونگ معتقد بود که این ادراکات جای خود را به مرد یا زن ایده آل درون ما می دهد.

آنیما یا زن و آنیموس یا مرد بازتابی از جنس مخالف – ایده آل است. آنیما نمایانگر زنانگی در روان مرد است در حالی که آنیموس نشان دهنده مردانگی در روان یک زن است. جامعه اغلب ما را مجبور می کند که سازه های متضاد را سرکوب کنیم.

یونگ معتقد بود که تغییرات فیزیولوژیکی و همچنین تأثیرات اجتماعی به توسعه نقش های جنسی و هویت های جنسیتی کمک می کند. یونگ پیشنهاد کرد که تأثیر کهن الگوهای آنیموس و آنیما نیز در این فرآیند دخیل است.

ناخودآگاه جمعی ممکن است حاوی مفاهیمی در مورد این باشد که زنان چگونه باید رفتار کنند در حالی که تجربه شخصی با همسران، دوست ها، خواهران و مادران به تصاویر شخصی بیشتر از زنان کمک می کند.

با این حال، در بسیاری از فرهنگ ها، مردان و زنان تشویق می شوند تا نقش های جنسیتی سنتی و اغلب سفت و سخت را اتخاذ کنند. یونگ پیشنهاد کرد که این دلسردی مردان برای کشف جنبه های زنانه خود و زنان در کشف جنبه های مردانه خود باعث تضعیف رشد روانی می شود.

خود

ایگو با حالت های خودآگاه و ناخودآگاه ادغام می شود و “خود” را به وجود می آورد. خود کلیتی است که فردیت یونگی را نشان می دهد.

بر این اساس هر شخص منحصر به فرد است و دو شخصیت مشابه وجود ندارد. تجربیات منحصر به فرد در طول زندگی یک شخص منجر به فردیت یافتن او می شود.

خود یک کهن الگو است که ناخودآگاه و آگاهی یکپارچه یک فرد را همزمان نشان می دهد.

خلق خود از طریق فرآیندی به نام فردی شدن اتفاق می افتد که در آن جنبه های مختلف شخصیت ادغام می شوند. یونگ معتقد بود که ناهماهنگی بین ناخودآگاه و ضمیر خودآگاه می تواند منجر به مشکلات روانی شود. وارد کردن این تعارضات به آگاهی و تطبیق آنها در آگاهی هوشیارانه بخش مهمی از فرآیند درمان روانکاوی است.

یونگ پیشنهاد کرد که دو مرکز متفاوت شخصیت وجود دارد:

ایگو مرکز آگاهی را تشکیل می دهد، اما این خود است که در مرکز شخصیت قرار دارد.

شخصیت نه تنها آگاهی، بلکه خود و ضمیر ناخودآگاه را نیز در بر می گیرد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این فیلد را پر کنید
این فیلد را پر کنید
لطفاً یک نشانی ایمیل معتبر بنویسید.